مارو در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
عنوان «حرامزادگان نجیب» مجوز نگرفت، زیرا ظاهراً حرامزاده بودن یا عوضی بودن با نجابت منافات دارد و ممکن بود مفهوم نجابت را خدشهدار کند!
سعید سیمرغ، مترجم پرکار ادبیات فانتزی و تخیلی در قالب یادداشتی که در اختیار تیتر فرهنگی قرار گرفته است، به یکی از تجربیات عجیبش در زمینه مواجهه با سانسور و برخورد ممیزان کتاب اشاره کرده که در ادامه میخوانید:
سال ۱۳۹۷ به پیشنهاد کتابسرای تندیس کار روی یک مجموعهی فانتزی را آغاز کردم با عنوان The Gentleman Bastard نوشته اسکات لینچ (فانتزینویس آمریکایی) که آن را به «حرامزادگان نجیب» برگردانده بودم. کتاب اول این مجموعه هم «دروغهای لاک لامورا» نام داشت.
در این مجموعه، «حرامزادگان» نجیب نام یک دارودستهی دزد در شهر خیالی کامور بود. لاک لامورا همراه با چهار دوست دیگرش گروه حرامزادگان نجیب را تشکیل میدادند. از طرفی خود لاک لامورا در شهر کامور با لقب «خارِ کامور» شناخته میشد که شخصیت رابینهود مانندی برای او تصور میکردند.
اولین مورد سانسور، اسم این مجموعه بود. مجموعه با اسم «حرامزادگان نجیب» یا حتی «عوضیهای نجیب» مجوز نگرفت، زیرا ظاهراً حرامزاده بودن یا عوضی بودن با نجابت منافات دارد و ممکن بود مفهوم نجابت را خدشهدار کند، درنتیجه با عنوان خنثای «ماجراهای لاک لامورا» سروته قضیه هم آمد. عجیب اینکه در سرتاسر هر سه جلد این مجموعه که ترجمه شد، شاید دهها بار اصطلاح «حرامزادگان نجیب» به کار رفت، بدون اینکه حتی یک مورد اصلاحیه بخورد!
اما عجیبترین مورد، مربوط به جلد دوم این مجموعه بود که «دریاهای سرخ زیر آسمانهای سرخ» نام داشت. این کتاب با اصلاحیهای شامل ۶۵ مورد برگشت خورد که مواردی مثل در خواست حذف «دمش رو بذاره لای پاش» یا چند موردی که اصطلاح «ماتحت» به کار رفته بود را در بر داشت. هرچند جالبترین ردیف ابلاغیه مربوط به موردی بود که یکی از شخصیتهای داستان حرفی به لاک لامورا زده و در آخر جمله او را اینطور خطاب کرده بود: «جناب خار…»
تصور آن دشنام معروف…
در این مورد اخیر دستور حذف داده بودند که آشکارا نشان میداد ممیز محترم که کتاب را بررسی کرده بود اصلاً آن را نخوانده و نمیدانست که در اینجا «خار…» اشاره به شخصیت داستانی دارد، نه اینکه گویندهی جمله بخواهد آن دشنام معروف را به کار ببرد و احوالی از خواهر لاک لامورا بپرسد!
ظاهراً آن سه نقطه را ترفندی از جانب ناشر و مترجم در نظر گرفته بودند که لابد میخواستند حرف رکیک را را با لطایفالحیل وارد داستان کنند که با زیرکی ممیز، این ترفند شوم عقیم مانده بود. از طرفی، آشکارا نشان میداد ممیز محترم آن قدرها سواد فارسی ندارد که بداند اگر قرار باشد «خواهر» را به صورت محاورهای نوشت، تبدیل به «خار» نمیشود، بلکه باید آن را «خوار» نوشت.
القصه، ناشر محترم در انتهای جلد یکِ کتاب، درخواست کرده بود عنوان جلد دو را به آنها بدهم تا به خوانندگان، وعدهی ترجمه و انتشار آن را هم بدهند. نتوانستیم در انتهای جلد دوم، وعدهی جلد سوم را به خوانندگان بدهیم، زیرا نام آن کتاب «جمهوری دزدان» بود و معلوم نبود آیا مجوز میگیرد یا خیر!
هرچند «جمهوری دزدان» اگرچه در سال ۱۴۰۰ و مصادف با انتخابات ریاست جمهوری منتشر شد، بدون هیچ مشکلی با همین عنوان مجوز گرفت و با تنها دو ردیف ممیزی، یکی از کمسانسورترین کتابهای ترجمهی بنده بود!