مارو در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
تکیه کلام در یک شعر و یا نثر و زبانِ گفتاری و محاورهای، نُمود و نِمادِ زبانِ شاعر را در یک شعر نشان میدهد.
تیتر فرهنگی-عابدین پاپی/ شاعر و منتقد:
الف) تکیه کلمه:
هرکلمهای که بیش از یک هجا دارد یکی از هجاهای آن با اندکی تغییر صدا بیان میشود که به آن تکیه کلمه میگویند. دکتر پرویز ناتل خانلری در کتابِ وزنِ شعر در این مورد توضیح جامعی دارد که چکیدهای از آن چنین است: «وقتی کلمهای را تلفظ میکنیم، همهی هجاهایی که در آن است به یک درجه از وضوح و برجستگی ادا نمیشوند؛ بلکه یک هجا برجستهتر است.
همین برجستگی خاص یکی از اجزای کلمه در یک سلسله از اصوات ملفوظ موجب میشود که حدود و فواصل هجاها را تشخیص بدهیم و هر یک از کلمات جمله را جداگانه ادا کنیم. این صفت خاص بعضی از هجاها را که موجب انفکاک اجزاء کلام از یکدیگر است در فارسی، تکیه کلمه یا به اختصار تکیه میخوانیم.
مانند: درختان: دِ/ رخ/ تان، جواد: جَ/ واد، یا زمستان: زِ/ مس/تان، اسفندیار: اس/فن/دی/ یار. تکیه کلمه به آن هجایی گفته میشود که نسبتِ به مابقی هجاهای یک کلمه، خود را از حیثِ آوا متمایزتر و مشهودتر نشان میدهد. به تعبیری تلفظ این هجا در کلمه نسبتِ به مابقی هجاهای کلمه، شیواتر و رساتر است.
ب) تکیه کلام:
هر شاعر یا نویسندهای در متنِ خویش، تکیه کلامی دارد. حتی در بین عموم مردم هم تکیه کلام رایج است. استفاده از یک یا چند واژه که مکرر در شعر شاعر تکرار میشود و شاعر، وابسته و متکی به این واژگان است، تکیه کلام میگویند. به کلامی که یک یا چند واژه بیشتر تکرار میشوند و سخندان بر آن کلمات تأکید مؤکد دارد، تکیه کلام نامیده میشود.
تکیهشناس کسی است که تکیه کلامهای شاعر و یا یک فردِ دیگر را در یک شعر و یا سخن کشف میکند. هر انسانی دارای تکیه کلامی است و این تکیه کلام یا ذاتی و فطری است و یا تجربی و اکتسابی؛ اما چه ذاتی باشد و چه اکتسابی در هر دوحالت در سخن افراد ملموس است. مثلا شاعر از آه و غم و باد و بوران و یا برف، بیشتر از شادی، آرامش، بهار، گل و بلبل استفاده میکند و این مهم برمیگردد به نوعِ تجارب اجتماعی و طبیعی شاعر که در سیر زمان کسب کرده است.
شاعر، تابعِ اجتماع و طبیعت است و زبانش را از اجتماع و طبیعت اقتباس میکند. تکیه کلام در یک شعر و یا نثر و زبانِ گفتاری و محاورهای، نُمود و نِمادِ زبانِ شاعر را در یک شعر نشان میدهد. رابطهی خاصی بین تکیه کلام شاعر و شخصیّت و نوع زندگی و زیست بوم او وجود دارد. یک شاعر متکی بر کلماتی است که با شخصیّت آن کلافی عمیق خوردهاند.
کلماتی که در یک زبان به کررات بازگو میشوند؛ این کلمات رابطهی دیرینهای با شخصیّت و زبانِ شاعر و یا نویسنده و حتی یک فرد معمولی دارند. زبانِ شاعر را کلماتی ویژه تشکیل میدهند؛ بهطوری که وقتی زبانِ یک شاعر را در یک شعر وارسی میکنیم، چیزی که حاصل میآید این است که این شاعر وابستگی و همبستگی خاصی با یکسری کلمات دارد که مدام در اشعارش تکرار میشوند. شاعری که متکی بر کلماتی خاص است، در واقع در بستر همین کلمات به جوش و خروش رسیده است.
هر شاعری را با گزینش کلمات در شعرش میتوان شناخت؛ بهطوری که از این طریق به کشفِ نوعِ زبانِ آن هم میتوان دست یافت. اختیار کردن کلمات درجهتِ انتخابی سازنده در شعر، زبان شاعر را تقویت و تربیت میکند.