مارو در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
همهچیز گران شده است، اما آیا افزایش ۱۳۷۴ درصدی قیمت متوسط کتاب -بهعنوان یک کالای فرهنگی و مورد حمایت دولت- طی ۱۰ سال طبیعی است؟!
تیتر فرهنگی-هادی حسینینژاد: همهچیز گران شده است! این را همه میدانیم و نیازی به اثبات ندارد. در بررسی دلایل گرانی اقلام مختلف نیز مشترکات فراوانند؛ تحریم، افزایش نرخ ارز، تاثیر قیمت مواد اولیه وارداتی و… بنابراین گرانی کتاب در سالهای اخیر نیز پیرو همین عوامل، اتفاق دور از ذهنی نبوده اما آیا با این تفاسیر، افزایش ۱۳۷۴ درصدی قیمت متوسط کتاب -بهعنوان یک کالای فرهنگی و مورد حمایت دولت- طی ۱۰ سال طبیعی است؟!
فرهنگ صرفهجویی یا صرفهجویی فرهنگی؟
میزان مطالعه به عنوان یکی از اصلیترین شاخصهای فرهنگی در هر کشور بهشمار میآید و با این حساب، حمایت از صنعت نشر یکی از سیاستهای شناختهشده در کشورهای علاقهمند به توسعه است. دولتها با این رویکرد، به تخصیص یارانه و اعتبارات حمایتی در قالب بودجه فرهنگی مبادرت میورزند تا با پایین نگهداشتن قیمت کتاب، قدرت خرید کتاب را در جامعه حفظ کنند. با این وجود، افزایش قیمت کتاب ضمن تضعیف اصناف فعال در صنعت نشر (از مولف و مترجم گرفته تا ناشر و کتابفروش)، شانس دسترسی مردم به کتاب و سرانه مطالعه را پایین میآورد؛ اتفاقی که در سالهای اخیر، به وضوح شاهد آن بودهایم.
مطابق با اطلاعات و آخرین گزارش آماری منتشر شده در سایت خانه کتاب (متولی رسمی ثبت اطلاعت نشر در ایران) که به تیرماه سال جاری اختصاص دارد، قیمت متوسط کتاب به یک میلیون و ۲۳۹ هزار ریال، معادل ۱۲۳ هزار و ۹۸۸ تومان رسیده است. ناگقته پیداست که در شرایط اقتصادی امروز کشور، علاقهمندان به مطالعه که عموما طبقه متوسط به پایین جامعه را بهلحاظ اقتصادی تشکیل میدهند، توان پرداخت چنین مبلغی را در ازای خرید تنها یک جلد کتاب، ندارند و ناچارند در مصرف فرهنگی سالانه خود، سیاست صرفهجویی را در دستور کار قرار دهند؛ سیاستی که اعمال آن در مصارف فرهنگی، با بار معنایی مثبت «صرفهجویی» در تضاد است.
سقوط قدرت خرید کتاب در ۱۰ سال
برای درک سیر صعودی قیمت کتاب، بهترین کار بررسی قیمت متوسط کتاب در ماه مشابه از در ۱۰ سال اخیر است. مطابق با گزارشهای منتشر شده، قیمت متوسط کتاب در تیرماه ۱۳۹۲ یعنی ۱۰ سال پیش ۸۴۱۰ تومان بوده که با احتساب رقم اعلام شده در تیرماه ۱۴۰۲ میتوان گفت قیمت کتاب در ۱۰ سال اخیر تقریبا ۱۵ برابر شده و رشد ۱۳۷۴ درصدی داشته است.
اما آیا در مقابل این افزایش قیمت، قدرت خرید کتاب نیز در بازه زمانی مورد اشاره، به همین نسبت افزایش یافته است؟ یکی از راهکارها برای پاسخ به سوال اخیر، بررسی نسبت حداقل حقوق ماهانه با قیمت کتاب در دو مقطع یاد شده (۱۳۹۲-۱۴۰۲) است. به مدد جستجو در فضا مجازی، درمییابیم که حداقل دستمزد ماهانه در سال ۱۳۹۲ معادل بوده با ۵۴۱ هزار تومان و این مبلغ در سال ۱۴۰۲ به پنج میلیون و ۳۰۸ هزار ۲۸۲ تومان رسیده است. با احتساب قیمت کتاب در سالهای مورد اشاره، حداقل حقوق در سال ۱۳۹۲ با قیمت ۶۴.۳ جلد کتاب برابری میکرده و بعد از ۱۰ سال، با حداقل حقوق ماهانه میتوان ۴۲.۸ جلد کتاب خریداری کرد. این محاسبات ساده، سیر نزولی قدرت خرید کتاب در کشورمان را طی ۱۰ سال اخیر روشن میکند و ما را به نموداری ارجاع میدهد که کماکان از سقوط باز نایستاده است. البته در این میان نباید فشار مضاف تورم در سایر اقلام مصرفی (همچون گوشت، مرغ، برنج و…) که تاثیر مستقیم بر قدرت خرید فرهنگی خانوارهای ایرانی دارد، نادیده گرفت.
نقش بودجههای حمایتی در کنترل مهار تورم
این مقاله، با سوالی مشخص شروع شد: « آیا با این تفاسیر، افزایش ۱۳۷۴ درصدی قیمت متوسط کتاب -بهعنوان یک کالای فرهنگی و مورد حمایت دولت- طی ۱۰ سال طبیعی است؟» شاید این ذهنیت وجود داشته باشد که کتاب در مقایسه با سایر اقلام مصرفی، تافتهی جدابافتهای در مواجهه با نرخ تورم نیست؛ و مثلا وقتی قیمت سکه بهار آزادی در ۱۰ سال اخیر از یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به بیش از ۲۷ میلیون تومان رسیده و۲۳ برابر شده، ۱۵ برابر شدن قیمت کتاب، از طبیعیهم طبیعیتر است! اما نکتهای که نباید در این محاسبات و تحلیلهای تطبیقی فراموش کرد، همانا تکلیف دولتها در حمایت از تولید این کالای فرهنگی و تخصیص ردیف بودجه مشخص با ارقام قابل توجهی بوده که طی ۴ دهه در اختیار نهاد متولی (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) قرار گرفته تا ضمن انجام مسئولیتهای مرتبط، فاصله قیمتنهایی کتاب و قدرت خرید اهل مطالعه را حفظ کند.
بهعنوان مثال در بودجه مصوب سال ۱۴۰۲ کشور، در جدول اعتبارات دستگاههای اجرایی ذیل دستگاه سیاستگذار، بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با ردیف 114000 برابر با ۷۴.۳۰۳.۹۷۸ میلیون ریال، و مشخصا بودجه حمایت از نشر، کتاب (و البته مطبوعات) با ردیف ۱۱۴۰۴۶ مبلغ ۴.۹۰۰.۰۰۰ میلیون ریال، معادل با ۴۹۰ میلیارد تومان درنظر گرفته شده است. البته این تمام بودجه تخصیص یافته و مرتبط با کتاب و کتابخوانی نیست؛ مثلا به سازمان اسناد و کتابخانه ملی ۴۹۵ میلیارد و ۸۴۱ میلیون تومان و به نهاد کتابخانههای عمومی کشور ۶۸۱ میلیارد و ۶۳۵ میلیون بودجه تعلق گرفته است. همچنین نهادهای متعددی وجود دارند که فعالیت در حوزه نشر کتاب نیز بخشی از وظایف تعریفشده آنها است؛ مثلا سازمان تبلیعات اسلامی که بودجه آن در سال جاری ۳ هزار و ۳۵۴ میلیارد و ۴۴۵ میلیون تومان است.
با این اوصاف و با تخصیص چهل و چند سال ردیف بودجههای متعدد با هدف حمایت از فعالیتهای فرهنگی از جمله نشر، آیا ۱۵ برابر شدن قیمت کتاب در بازه زمانی ۱۰ سال، همچنان طبیعی مینماید؟ آیا در این شرایط باید از اینکه قیمت کتاب ۲۳ برابر نشده، شادمان بود؟