مارو در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
داور جایزه هانس کرستین اندرسن براین باور است با نگاه کردن به شیوه انتخاب سرویراستار و مدیر هنری میتوانیم به سلیقه یک ناشر پی ببریم.
تیتر فرهنگی-زهره نیلی: سحر ترهنده، مترجم و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان است. او دو دوره داور جایزه هانس کرستین اندرسن یا همان «نوبل کوچک» بوده و در حال حاضر مدیریت کتابهای طوطی (بخش کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) را هم برعهده دارد. از نگاه ترهنده، مدیریت هنری یک پدیده مهم و تاثیرگذار در صنعت نشر حرفهای جهان است چراکه در تولید کتابهای کودکان بهویژه کتابهای تصویری که هم متن و هم تصویر، موازی با هم پیش میروند و به شکل برابر یک داستان را روایت میکنند، وجود فردی که بتواند نویسنده و تصویرگر را به هم مرتبط کند و نصمیمگیرنده نهایی باشد، بسیار مهم است.
به گفته مترجم «هیولای رنگها»، مدیران هنری معمولا بین بخشهای مختلف یک نشر و یک محصول، هماهنگی برقرار میکنند. یعنی مدیر هنری است که ناشر و نویسنده و تصویرگر و گرافیست را به هم ربط میدهد. البته در درجه نخست، وظیفه مدیران هنری خلق برند و هویت بصری برای یک مجموعه است. چه این مجموعه در زمینه تبلیغات فعالیت کند چه در ارتباط با نشر. به عبارتی پرداختن به مواردی چون طراحی نشان یا لوگو و سربرگ از یکسو وانتخاب قطع وکاغذ و طراحی جلد و درکل فرآیند کتابسازی برعهده مدیر هنری است.
ترهنده در این باره به تیتر فرهنگی گفت: ناشران خوب، ابتدا کار را به سرویراستار میسپارند. «سرویراستار»، کسی است که تنها به ویرایش صوری نمیپردازد بلکه محتوا را بررسی و متن را انتخاب میکند سپس آن را در اختیار مدیر هنری میگذارد تا متن را بخواند و از بین تصویرگران مختلف، کسی را انتخاب کند که کارش هماهنگی بیشتری با سبک و سیاق متن دارد. با این حساب، شکلدهی محتوایی یک اثر با سرویراستار و شکلدهی ظاهری و هویت بصری آن با مدیر هنری است و ما با نگاه کردن به شیوه انتخاب سرویراستار و مدیر هنری میتوانیم به سلیقه یک ناشر پی ببریم.
به گفته مدیر بخش کودک و نوجوان انتشارات فاطمی (کتابهای طوطی)، ناشرانی هم هستند که این دو وظیفه را به یک نفر سپردهاند اما به ندرت اتفاق میافتد که یک فرد هم درک و دانش ادبی خوبی داشته باشد هم با تصویر و طراحی جلد و گرافیک آشنا باشد. البته نشرهای خیلی بزرگی هم هستند که یک دپارتمان را به ویراستاری و یکی را به گرافیک و طراحی جلد اختصاص دادهاند و مدیر هنری بر هر دو بخش نظارت میکند اما در هر کدام از این سه حالت، یعنی چه سرویراستار و مدیر هنری یکی باشد، چه دو شخص متفاوت باشند یا حتی بخشهای مستقلی را به این دو مقوله اختصاص دهند، شکل کار مدیر هنری یکی است فقط اندازه آن فرق میکند.
ترهنده براین باور است که مدیر هنری باید گونههای مختلف ادبی و متن و تصویر را بشناسد. با گرافیک و صفحهآرایی و مهمتر از همه ذهن و زبان کودک آشنا باشد چراکه بچهها از یک سن به سن دیگر، تغییرات رشدی، شناختی و مهارت دارند. مثلا کودکان سه ساله با چهار ساله متفاوت هستند و مدیر هنری باید با خواستهها و سلیقه کودکان در هر سن آشنا باشد یا از متخصصان مربوطه کمک بگیرد.
مترجم کتاب «مهمانی عصرانه در جنگل» به نقش حمایتکننده مدیر هنری اشاره و بیان کرد: مدیر فروش از یکسو با نویسنده و تصویرگر و گرافیست و ناشر، از سوی دیگر با مسئولان پخش و مدیران فروش و بازاریابها در ارتباط است. پس یک مخدیر فروش خوب باید انعطافپذیر باشد و بتواند با افراد مختلف که دارای روحیههای متفاوت هستند ارتباط برقرار کند.
ترهنده کشف استعدادهای جدید را یکی دیگر از مسئولیتهای مدیر هنری میداند و معتقد است: مدیر هنری باید دانش خود را بهروز کند. از سوی دیگر نباید دایره ارتباطهایش به افراد قدیمی محدود شود. او پیوسته باید جستوجو کند. به نمایشگاههای حقیقی و مجازی برود و استعدادهای تازه را کشف و معرفی کند.
به گفته این داور بینالمللی جشنوارههای تصویرگری، شاید اعضای هیئت مدیره یک نشر، فقط علاقهمند به فرهنگ هستند اما ادبیات و تصویر را نمیشناسند؛ این وظیفه مدیر هنری است که نویسنده و تصووویرگری انتخاب کند که هم توانمند است هم با اهداف و سلیقه نشر هماهنگ. از سوی دیگر مدیر هنری لازم است بر فرآیند چاپ و جنس کاغذ و تاثیر جوهر روی آن و لیتوگرافی و … هم نظارت داشته باشد. اینجاست که ما متوجه تفاوت کتابهایی که یک مدیر هنری خوب داشتهاند که پیش، پس و حین چاپ همهچیز را کنترل کرده با کتابهای دیگر میشویم.
ترهنده اظهار کرد: لزومی ندارد مدیران هنری، فقط و فقط گرافیک خوانده باشند اما ضرورت دارد که خوشسلیقه و جستوجوگر باشند. گونههای مختلف ادبی را بشناسند و درک خوبی از متن و شناخت خوبی از تصویرگران داشته باشند. از طرف دیگر مخاطب خود و دنیا و ذهن و زبان او را درک کنند چرا که در کتابهای تصویری، هر مخاطبی با خوانش یک اثر، محتوا و شکل جدیدی از آن را خلق می کند. این که مخاطب چطور میتواند سفیدخوانی یا گرههای ذهنش را باز کند، پرسشهایی است که مدیر هنری خوب باید به آن فکر کند.